۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

حافظه تاریخی ما - دوات های کودتا

دولت‌های كودتايی عمر كوتاهی دارند

مـــــــــــــرگ بر دیکتاتـــــــــــــــــــــور...

امروز «روز نکبت» است؛ روزی که خامنه اي بر تقلب صورت گرفته در انتخابات و کودتای پس از آن صحه می‌گذارد و با انتصاب یک متقلب کودتاچی بی‌کفایت به عنوان رئیس دولت، تمام‌قد در مقابل یک ملت می‌ایستد و هر تردیدی را در خصوص سلب عدالت از خودش برطرف می‌سازد. جا دارد امروز به تاریخ مراجعه کنیم و ببینیم سرنوشت دولت‌های برآمده از کودتا در ایران چه بوده، تا بدانیم که کار این دولت به کجا خواهد رسید.

پیش از این در نوشتاری با عنوان «چرا به دولت دهم، دولت کودتا می‌گوییم؟» کوشیدیم به عنوان مقدمه‌ای بر بحث حاضر، نشان دهیم که به چه اعتباری باید دولت دهم را دولت کودتا نامید. در بخش حاضر بر آنیم که با بازخوانی کوتاه و مختصری از عملکرد و خط سیر دو دولت کودتایی دیگر در تاریخ معاصر ایران (دولت برآمده از کودتای 1299 و دولت برآمده از کودتای 28 مرداد 1332) به ترسیم خط سیر احتمالی دولت کودتايی احمدی‌نژاد بپردازیم.

کودتای کابینه سیاه

چنان‌که پیش از این اشاره شد، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتایی نظامی بود که توسط سیدضیاءالدین طباطبايی (رجل سیاسی و موسس روزنامه حامی انگلستان به‌نام رعد) و کلنل رضا خان میرپنج (كه بعدها «رضاشاه پهلوی» نام گرفت) اجرا شد که زمینه را برای تشکیل سلسله پهلوی فراهم آورد. در نتیجه مذاکرات و هماهنگی‌های به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان، در روز سوم اسفند، قوای قزاق وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجل سرشناس بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح‌آباد گریختند و سپهدار رشتی (نخست‌وزیر) به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد. مجموعه رویدادهای قابل توجه پیش و پس از این کودتا به طور خلاصه به این شرح هستند:

  • در آستانه كودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی ده‌ها تن از رجال كشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام كودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت كوتاهی پس از كودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند.
  • گروهی دیگر از بازداشت‌شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با كابینه كودتا دستگیر كرده بودند. چنان‌كه طی یك ماه نخست عمر دولت كودتا در اعتراض به واقعه مذكور ده‌ها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیش‌آمده راهی زندان شدند.
  • در فاصله كمتر از دو ماهی كه از عمر كودتا می‌گذشت، تمام زندان‌ها و بازداشتگاه‌های تهران مملو از زندانیان شد، تا جایی‌كه مجبور شدند عده‌ای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید كنند. چنان‌كه سیدحسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد.
  • در همان زمان شایع شد كه سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام كند. اما این خبر كه گویا برای مرعوب ساختن زندانیان و احتمالاً اخذ وجوهی از آنان بر سر زبان‌ها افتاده بود، به دنبال اعتراض احمدشاه به سرعت فروكش كرد و رضاخان طبق دستور شاه كه گفته بود «فوراً از این اعمال قبیح جلوگیری نمایید و نگذارید كه چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذكور نیز به سرعت رنگ باخت.
  • دولت کودتای سید ضیاء در یک اعلامیه مردم‌فریبانه و برای فرونشاندن اعترض‌های مردمی به قرارداد نفتی 1919 که نفت ایران را به شکل استعمارگرانه‌ای در اختیار دولت انگلیس قرار می‌داد، ضمن ملغي اعلام کردن این قرارداد، سخن از مبارزه با آریستوکراسی و فساد دولتی می‌کند. (1) سیدضیاء در بخشی از بیانیه معروف خود به نام «مرامنامه و اساسنامه» می‌نویسد:

«...چند نفر اشراف و اعیان که زمام مهار مملکت را به ارث در دست گرفته بودند مانند زالو، خون مردم و ملت را مکیده، ضجه‌ی وی را بلند می‌ساختند و حیات سیاسی و اجتماعی وطن ما را به درجه‌ای فاسد و تباه نمودند که حتی وطن‌پرست‌ترین عناصر، معتقدترین اشخاص به زنده بودن روح ملک و ملت، امید خود را از دست داده، کشور ایران را در میان خاک و خاکستر سرنگون می‌دیدند. پژمردگی و افسردگی و بالاخره نزدیک شدن آخرین لحظات اندیشه‌آور ادامه وضعیات را غیر ممکن می‌ساخت که موقع رسید این وضعیات خاتمه یابد. موقع رسید که عمر حکومت این طبقه سپری گردد، مسببین فلاکت و پریشانی ایران که باز هم دست نالایق خویش را از عمارت فروریخته‌ی ایران نمی‌کشیدند، به حساب دعوت شوند. بالاخره روز واژگون شدن و انتقام فرا رسید. در این روز تاریخی و هولناک است که اراده‌ی نیرومند اعلی‌حضرت اقدس شاهنشاه (رضاخان) زمام امور را در دست من جای می‌دهد، مرا روی کار می‌آورد... لازم است عمارت متزلزل و لرزانی که مفتخواران در آن آشیانه نهاده‌اند، سرنگون گردد. لازم است اداراتی که تاسیس آنها برای اسراف و تبذیر مال و پولی است که با قطرات عرق توده ملت تحصیل شده، یا بالاتر و بدتر از همه به قیمت شرافت و استقلال ایران از اجانب قرض گرفته شده است از بین برود و به جای آن بنیان محکمی استوار گردد که وظیفه خدمت به مملکت را از عهده برآید... لازم است بنیان عدلیه‌ی ما که مرکز فجایع و جنایات است، واژگون و معدوم گشته و بر روی خرابه‌های آن، یک عدالتخانه‌ی حقیقی که ارکانش مبنی بر عدل و نصفت باشد بنا گردد، زیرا فقط چنین عدالخانه‌ای می‌تواند شالوده‌ی یک حکومت ملی باشد. لازم است قیمت زحمت و مشقت کارگران و دهقانان سنجیده گشته و دوره‌ی فلاکت و بدبختی آنان خاتمه یابد. برای حصول این مقصود، اولین اقدامی که باید به عمل آید، تقسیم خالصه‌جات و اراضی دولتی، مابین دهقانان و همین‌طور وضع قوانین که زارع را از املاک اربابی بیشتر بهره‌مند سازد...» (2)

  • دولت کودتای سید ضیاء همچنین، قراردادی با روسیه شوروی در مسکو به امضا رساند که مطابق آن دولت لنین کلیه قروض هنگفت ایران به روسیه تزاری را بخشید و ضمن ملغي اعلام کردن کلیه قراردادهای استعماری رژیم تزاری، کلیه سرمایه‌های روسیه در ایران را به دولت ایران واگذار کرد و در عوض دولت ایران متعهد شد که این امتیازات و تاسیسات را به هیچ دولت خارجی‌ای واگذار نکند. تاثیر این قرارداد چنان بود که رضاخان (وزیر جنگ) در یکی از روزنامه‌های وقت (روزنامه گلشن) در خصوص آن گفته بود: «آن روسیه آزادی که رژیم دیکتاتوری تزاریسم را برانداخت، نه تنها خود را از یوغ استبداد رهانید، بلکه کشورهای همسایه را نیز از این یوغ نجات داد...»

اظهارنظرهای این‌چنینی از سوی رضاخان سبب خوشباوری بخشی از مردم و سیاستمداران و حتی دولت لنین در مورد ماهیت واقعی دولت کودتا شد. به تصور آنها، رضاخان عنصری ملی و مستقل محسوب می‌شد که قصد داشت ایران را به سمت یک جمهوری مدرن سوق دهد.

عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین حاصل از کودتای اسفند 1299 به پنج ماه هم نرسید و در ۴ خرداد ۱۳۰۰ در اثر اختلاف نظر با رضاخان، حکم عزل وی از سوی احمدشاه صادر گردید و قوام‌السلطنه جایگزین وی شد. از این تاریخ، تا پایان سقوط سلسله قاجار، چندین مرتبه کابینه‌های جدید شکل گرفتند که فصل مشترک همه آنها حضور رضاخان به عنوان وزیر جنگ بود.

 

روزهای پس از کودتای 28 مرداد

اقداماتی که منابع مختلف تاریخی متفقاً بر اِعمال آنها از سوی دولت کودتای فضل‌الله زاهدی مهر تایید نهاده‌اند، مشتمل بر موارد زیر است:

  • موجی از بازداشت و سرکوب به راه افتاد. تنها طی سه روز اول کودتا، 500 نفر از شخصیت‌های سیاسی و نظامی وفادار به دولت مصدق بازداشت و تبعید شدند.
  • دکتر مصدق در دادگاه نظامی محاکمه و به موجب رأي صادره كه 30 آذر انتشار يافت، به سه سال حبس تادیبی انفرادی و سپس تبعید به احمدآباد محکوم گردید.
  • دکتر فاطمی (وزیر امور خارجه دولت مصدق) و کسی که پیشنهاد اولیه ملی شدن صنعت نفت را ارائه کرده بود، توسط دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در حالی که بیمار بود، در روز نهم آبان 1333 در ميدان تير لشكر 2 زرهي تیرباران شد.
  • امير مختار کريم‌ پور شيرازی مدیر روزنامه شورش که از شاه و بستگانش انتقاد کرده بود نیز در زندان لشگر دو زرهی (محل حبس و شکنجه زندانیان سیاسی پس از کودتا) زنده به آتش کشیده و کشته شد.
  • روزنامه‌های مخالف به طور گسترده توقیف شدند.
  • حزب توده به شدت سرکوب شد و 14 نفر از افسران آن به دستور زاهدی تیرباران شدند.
  • رابطه با انگلیس که پس از ملی شدن صنعت نفت و مقابله دولت انگلیس با آن توسط دکتر مصدق قطع شده بود، مجدداً برقرار گردید.
  • با تهاجم مستقیم نیروهای نظامی به دانشگاه، اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در 16 آذر 1332 سرکوب گردید و طی آن سه دانشجو) شریعت‌رضوی، بزرگ‌نیا و قندچی) به شهادت رسیدند.

با این حال دولت کودتای زاهدی هم زمان زیادی دوام نیاورد و در کمتر از دو سال از عرصه‌ی سیاسی کشور برچیده شد، سرنوشت رئیس دولت کودتا نیز بسیار عبرت آموز است:

«افزايش اقتدار زاهدي كه از حمايت آمريكا نيز برخوردار بود، شاه را نگران كرد. در نتيجه، شاه پس از سفري به آمريكا ـ اسفند 1333 ـ توانست موافقت آيزنهاور ـ رييس جمهور آمريكا ـ را براي تغيير دولت در ايران جلب كند. از اين رو در فروردين 1334 با اشاره شاه، امير اسدالله علم، زاهدي را براي استعفا تحت فشار گذاشت. زاهدي ابتدا اصرار علم را جدي نگرفت، اما هنگامي كه اردشير زاهدي، پسرش، پيغام سفير آمريكا در تهران مبني بر ضرورت كناره‌گيری از نخست‌وزيري را نزد او آورد، تسليم شد و پس از 20 ماه، در ۱۶ فروردين 1334 از كار كناره ‌گرفت. زاهدي سپس رهسپار ژنو شد و رياست دفتر نمايندگي دايمي ايران در مقر اروپايي سازمان ملل را برعهده گرفت‌. زاهدي تا پايان عمر خود، به جز يك هفته كه آن هم براي شركت در مراسم ازدواج پسرش با شهناز پهلوي، 1336 ش، به تهران آمد، حتی اجازه ورود به كشور را نداشت. فضل‌الله زاهدی سرانجام در شهریور 1342 در ژنو درگذشت و جنازه‌اش هرگز به ایران باز نگشت.» (3)

 

کودتاچیان جدید به کجا خواهند رفت؟

اکنون با بررسی تاریخی اجمالی فوق سوال این است که بر مبنای مدل تطبیقی ـ مقایسه‌ای، چه خط سیر احتمالی‌ای می‌توان برای دولت کودتایي احمدی‌نژاد ترسیم کرد؟ نخست لازم است بر این مساله تاکید شود که رویدادهای تاریخی، منفرد و منحصر به فرد هستند و از این حیث، یکایک رویدادهای تاریخی دارای زمینه و بستر تولد، هویت و خط سیر ویژه خود هستند. با این حال وجود برخی عناصر مشترک میان رویدادهای تاریخی می‌تواند در ترسیم خط سیر احتمالی دولت فعلی کمک‌کار باشد. پیش از اینکه به مقایسه سه کودتای تاریخ معاصر از حیث عناصر مشترک بپردازیم، لازم است برخی از ویژگی‌هایی که میان کودتای خرداد 88 با دو کودتای قبلی تفاوت و تمایز جدی ایجاد می‌کند، را فهرست‌وار برشماریم تا در هنگام مقایسه نشان دهیم که چگونه این عناصر تمایزبخش ممکن است به سیری متفاوت از دو کودتای قبلی بینجامد. شرایط زمینه‌ای ویژه در کودتای خرداد 1388 به این شرح هستند:

1. گسترش ارتباطات مجازی: یکی از مهم‌ترین چالش‌های کودتاگران فعلی، گسترش ارتباطات افراد جامعه است. کوچک‌ترین اقدام سرکوبگرانه کودتاگران با بازتاب گسترده در بخش وسیعی از جامعه ایران (به ویژه طبقه متوسط شهری) همراه است. چنین سطح و گستره‌ای از ارتباطات در هیچ‌یک از دوره‌های قبلی در تاریخ معاصر ایران که وقوع کودتا در آنها امکان پذیر شده، وجود نداشته است. از این حیث کودتاگران به دشواری می‌توانند از جریان آزاد آگاهی‌ها جلوگیری کنند.

2. شرایط جامعه: هر دو کودتای قبلی در تاریخ معاصر ایران در دوره فترت جامعه ایران و نیروهای سیاسی رخ داد. کودتای اسفند 1299 در شرایطی رخ داد که جامعه فاقد حکومت مرکزی بوده و آشوب و ناآرامی در نقاط مختلف کشور، حاکم بود. چنین شرایطی، عرصه جامعه را مستعد پذیرش یک دولت مرکزی قوی ـ ولو از نوع کودتاگر ـ می‌کرد. در جریان کودتای 28 مرداد نیز فرسایش و رویارویی نیروهای سیاسی به نوعی دیگر موجب سست شدن انسجام سیاسی شده بود. این در حالی است که در خردادماه 1388، شور و نشاط و پویایی سراسر جامعه ایران را فرا گرفته و جامعه نه تنها در شرایط فترت به سر نمی‌برد که برعکس بخش وسیعی از جامعه به جای آنکه خواهان سکون و ایستایی باشد، خواهان تحول بود. از این رو، دولت کودتا هیچ زمینه‌ای برای مقبولیت عام ندارد.

3. وضعیت نیروهای سیاسی: کیفیت نیروهای سیاسی مخالف کودتا در خردادماه 1388 با دو کودتای قبلی کاملاً متفاوت است. در میان مخالفان کودتا احزاب و چهره‌های برجسته سیاسی نظیر سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی دیده می‌شوند که در زمره نیروهای ریشه‌دار در ساختار نظام جمهوری اسلامی هستند. در بیش از نیمی از دوران جمهوری اسلامی، کسانی در راس مهم‌ترین نهاد اجرایی حاکمیت (دولت) بوده‌اند که اکنون در صف مخالفان کودتا هستند. همچنین اکثریت پارلمان جمهوری اسلامی در حدود ربع دوران حیات نظام در اختیار نیروهای مخالف کودتا بوده است. هم اکنون نیز کسی که در راس مجلس خبرگان رهبری که حساس‌ترین نهاد انتخابی کشور است قرار دارد، در صف مخالفان است. بدین ترتیب، آرایش نیروهای سیاسی مخالف کودتا، به گونه‌ای نیست که کودتاگران بتوانند به سادگی اردوگاه مخالفان خود را در هم شکنند.

4. مواضع مرجعیت و روحانیت: یک اصل اساسی در فقه سنتی قائل بر این است که «حکومت جائر از فتنه مدام بهتر است». بر مبنای همین اصل فقهی بوده که بسیاری از فقیهان و روحانیان بلندپایه، پس از وقوع کودتاهای قبلی در تاریخ معاصر ایران، به تایید دولت کوتا پرداخته‌اند. در حالی که در جریان کودتای 28 مرداد، مرجع تقلید واحد شیعه ـ آیت‌الله بروجردی ـ بعد از وقوع كودتا و پس از بازگشت شاه برای وی پیام تبریک فرستاد، در شرایط امروز، بزرگ‌ترین فقیه و مجتهد زنده در ایران (آیت الله منتظری) در زمره منتقدان و مخالفان جدی کودتاست. مراجع و روحانیان برجسته دیگری نظیر آیت‌الله صانعی، آیت‌الله بیات زنجانی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، آیت‌الله طاهری اصفهانی، آیت الله دستغیب شیرازی و ... به شدت از اقدامات کودتاچیان انتقاد کرده‌اند. برآیند نظرات حوزه علمیه قم نیز اگر رد دولت کودتا نباشد، بی‌شک در راستای تایید آن نیست. بدین ترتیب، مواضع روحانیت و مرجعیت نیز در شرایط فعلی، نسبت به دو کودتای قبلی در تاریخ معاصر کاملاً متفاوت است.

5. پیچیدگی و ریشه دواندن جریان حامی کودتا: کودتای اخیر صرفاً محصول اقدام جریان سیاسی روی صحنه (احمدی نژاد و حلقه اردبیل) نیست. این کودتا از سوی مراکز قدرت اقتصادی و نظامی پشتیبانی می‌شود. جریان اقتصادی و نظامی حامی کودتا، بر خلاف جریان سیاسی و روی صحنه کودتا، بسیار پیچیده بوده و در شریان‌های اقتصادی کشور ریشه دوانده است. از این حیث، کودتای فعلی دارای ریشه‌های درونی مستحکمی است که به پول و اسلحه مجهز است؛ در حالی که در دو کودتای قبلی تاریخ معاصر، کودتاچیان فاقد چنین طبقه حامل نظامی ـ اقتصادی‌ای بودند.

 

با مقدمه فوق که در واقع نقاط تمایز کودتای اخیر با دو نمونه قبلی خود در تاریخ معاصر است، به بحث پایانی خود که تشریح اشتراکات سه کودتا و خط سیر احتمالی دولت کودتاست، می‌پردازیم:

1. بازداشت، زندانی کردن و تبعید مخالفان سیاسی، عنصر مشترکی است که در هر سه کودتای تاریخ معاصر ایران به روشنی دیده می‌شود. با این حال در حالی که بازداشت‌ها در کودتای 1299 در نهایت با آزادی بازداشت‌شدگان ختم شد و حتی مخالفانی نظیر مرحوم مدرس با بازگشت به عرصه سیاسی کماکان به مواجهه با اقدامات کودتاگران ادامه دادند، در کودتای 28 مرداد، اعدام و تبعید، سرنوشت برخی چهره‌های برجسته مخالفان کودتا را رقم زد. در کودتای خرداد 88 نیز با حجم گسترده‌ای از بازداشت‌ها روبرو بوده‌ایم؛ با این حال این بازداشت‌ها از این حیث با دو کودتای قبلی متفاوت است که در سطح رهبران سیاسی مخالف کوتا نتوانسته است رسوخ یابد و گریبان سطح بعدی نیروهای سیاسی را گرفته است. آنچه مسلم است اتفاقات ناگواری نظیر تبعید یا اعدام نیروهای مخالف زمینه‌ای برای بروز ندارند، اما دور از ذهن نیست که تا زمان بر سر کار بودن دولت کودتا و با مقاومت نیروهای مخالف، هر از چند گاهی به بهانه‌های مختلف، بخشی از نیروهای سیاسی کشور با بازداشت و زندانی شدن مواجه گردند.

2. سرکوب هسته‌های مقاومت اجتماعی و سیاسی به ویژه جنبش‌های اجتماعی، اقدامی مسبوق به سابقه از سوی کودتاگران است. 16 آذر 1332، در واقع دنباله کودتای 28 مرداد بود و هدف از آن سرکوب نیروی مزاحمی به نام دانشگاه از سوی کودتاگران بود. بی‌شک با آغاز مجدد فعالیت دانشگاه‌ها در مهرماه شاهد بروز اعتراضات دانشجویی گسترده در سطح کشور خواهیم بود، به ویژه اینکه جنبش دانشجویی در ماه‌های اخیر شهیدان زیادی به خود دیده است. بنابراین دور از انتظار نیست که کودتاگران برای جلوگیری از گسترش اعتراضات و سرایت آن به سطح جامعه، دست به سرکوب وحشیانه در عرصه دانشگاه بزنند. با این کار یکی از هسته‌های مقاومت مقابل کودتاگران تاحدودی خاموش خواهد شد؛ اما چنان‌که اشاره شد، با توجه به ویژگی‌های متفاوت این کودتا، امکان حذف هسته مقاومت دانشگاهی وجود ندارد. سرکوب جنبش دانشجویی در سال 1332 موجب نابودی آن نشد، بلکه بسیاری از نیروهای دانشجویی را به سمت و سوی فعالیت منظم تشکیلاتی و بعضاً زیرزمینی سوق داد و در نهایت دانشگاه را به میدانی برای عضوگیری سازمان‌های مبارز مسلحانه بدل کرد. در شرایط فعلی، هرچند توجه به مبارزه مسلحانه به عنوان راهکاری نهایی، طرفداری در میان دانشجویان ندارد، اما جنبش دانشجویی به شدت مستعد سوق یافتن به سمت فعالیت‌های تشکیلاتی مخفیانه و نیمه علنی است. بدین ترتیب، سازمان‌یابی جدیدی در جنبش دانشجویی محتمل به نظر می‌رسد.

3. چوب حراج زدن بر منافع ملی و امتیازدهی به کشورهای خارجی در ازای جبران مشروعیت داخلی و مردمی دولت، عناصری مشترک از سوی دولت‌های کودتایی پیشین بوده است. رضا خان که با حمایت مستقیم دولت انگلیس دست به کودتا زده بود و قرارداد نفتی 1919 را مجدداً به انگلیسی‌ها بازگرداند، پس از مدتی به سوی آلمان‌ها متمایل شد و به شکل دیگری به امتیازدهی به کشورهای خارجی پرداخت و در نهایت دیدیم که در جریان جنگ جهانی، چگونه استقلال و تمامیت ارضی کشور را در معرض دوپارگی و انحلال کامل قرار داد. دولت کودتای سپهبد زاهدی نیز با دخالت مستقیم آمریکا و انگلیس به قدرت رسید و کنسرسیوم نفتی هدیه کودتاچیان به کشورهای خارجی برای جبران بود. بر مبنای همین سوابق سیاه دولت‌های کودتاگر است که سران مخالف کودتا به ویژه مهندس موسوی بارها در هفته‌های اخیر نسبت به امتیازدهی به بیگانگان از سوی دولت کودتا هشدار داده‌اند. معاملات دولت کودتا با چین و روسیه در بخش نخست این نوشتار مورد اشاره قرار گرفت؛ اکنون باید تاکید کرد که حسب سابقه دولت‌های کودتا، بی‌شک شاهد ارائه امتیازات جدیدی به کشورهای خارجی از روسیه و چین گرفته تا آمریکا خواهیم بود.

4. عمر کوتاه، پایان ناخوش و بدنامی دولت‌های کودتا، عنصر مشترک هر دو کودتای قبلی تاریخ معاصر ایران بوده است. سید ضیاء ـ رئیس کابینه سیاه ـ پس از عزل از مقام خود در کمتر از چند ماه، تقریباً از عرصه سیاسی کشور ناپدید شد. زاهدی ـ رئیس دولت کودتای 28 مرداد ـ نیز به چنان وضعی گرفتار شد که برای همیشه مجبور به ترک ایران شد. حافظه تاریخی ایرانیان هرگز از دولت‌های کودتاچی به نیکی یاد نمی‌کند. هرچند به دلایل پیش‌گفته، جریان‌های اقتصادی و نظامی پشت سر و حامی کودتا، کماکان به فعالیت خود ادامه خواهند داد، اما دور از ذهن نیست که جریان سیاسی بی‌ریشه کنونی که دست به کودتا زده است، دیر یا زود از عرصه سیاسی کشور حذف گردد.

مسائل فوق تنها معدودی از عناصر متمایز و مشترک سه کودتای تاریخ معاصر ایران است. بی‌شک مشابهت‌ها و تفاوت‌های دیگری نیز بین این سه رویداد تاریخ معاصر وجود دارد که از نگاه نگارنده دور مانده‌اند. هیچ بعید نیست که دولت کودتا بتواند با تداوم سرکوب و ایجاد خفقان و ناامیدی در جامعه، آرامشی مرداب‌گونه برای حیات خود بیابد؛ چه بسا که شرایطی به غایت دشوارتر و مخوف‌تر از بیست و پنج سال پس از کودتای 28 مرداد برای مبارزان راه آزادی رقم بخورد. این مساله‌ای است که از سوی رهبران مخالفان کودتا نیز مورد تاکید قرار گرفته و دادن هزینه به عنوان جزئی گریزناپذیر از سوی تحول‌خواهان عنوان شده است. همه این تمایزات و اشتراکات البته رو به سوی یک سنت مستمر تاریخی دارند: باطل ماندنی نیست؛ همچنان که کف روی آب می‌رود، باطل نیز به مانند کف متولد می‌شود و اندکی بعد نابود می‌شود...

 

پی نوشت:

1. کمانگر، آرش؛ برگی از تاریخ: به انگیزه سالگرد کودتای 1299؛ وب سایت راه کارگر.

2. شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ج2، ص1812 (به نقل از وب سایت آینده نیوز: رضاخان چگونه دیکتاتور شد؟)

3. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي‌؛ ج دوم. فردوست مي‌گويد: «زاهدي پس از بركناري تا 1337 در ژنو ماند. سپس پيرو بعضي وعده‌هاي طرفدارانش براي صعود مجدد در مناصب دولتي به تهران آمد. اما مخالفت شاه با واگذاري اختيارات بيشتر به وي سبب بازگشت مجدد او به ژنو شد.»

بر گرفته از: کبک آگاه است

 

هیچ نظری موجود نیست: