۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه
بهزاد مهاجر شهیدی دیگر در راه آزادی ایران
حافظه تاریخی ما - مهندس بازرگان
اگر اعتراف کردم...
«... تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که اینجانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویّت، از جمله مصونیّت پارلمانی برخوردار بودم به پایان میرسد. از پسفردا من نیز مانند بقیّه موکّلینم قابل تعقیب و بازداشت و تأدیب هستم. به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رئیس مجلس در اختیار بنده گذاشتهاند میخواهم به اطّلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرفهایی غیر از سخنان دیروز و امروز میزند و مثل طوطی مطالبی را تکرار میکند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست.»
مهندس مهدی بازرگان در آخرین جلسهی دورهی اوّل مجلس شورای ملی
یک سوال ساده...
ابطحی در سلول انفرادی چگونه فهمید که مقام معظم رهبری فرموده اند من یک قدم عقب نمی نشینم؟
ایران خودرو در آستانه ورشکستگی
حزب مشارکت: این کیفرخواست مرغ پخته را هم به خنده می اندازد
علم الهدی پس از دعوت مردم به تقوی الهی:اینهااغتشاشگران وكارگران بيجيرهومواجب آمريكاهستند!
بر گرفته از: کبک آگاه است
دادگاه به دليل عدم حضور وکلای متهمان بنا بر اصل ١٣٥ قانون اساسی غير قانونی است
کودتاچیان ترمز بریدند
خبرگزاري ارگان کودتاچیان (فارس) که از صبح امروز بار دیگر ترمز بریده است، در خبری خندهدار خواستار محاکمهی هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی شد.
این خبرگزاری به نقل از دبير اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل نوشت: بر اساس اعترافات واضح ابطحي، خاتمي، هاشمي، موسوي و كروبي نيز بايد در دادگاه حاضر و محاكمه شوند.
یادداشتی در حاشیهی دادگاه نمایشی دیروز
بهزاد نبوی بازیگر خوبی است. محمد عطریانفر بازیگر خوبی است. محسن امینزاده بازیگر خوبی است. محمدعلی ابطحی بازیگر خوبی است. دادگاه نبود این اسمش. استودیوی تلویزیونی بود و كارگردان كارنابلدی داشت. شو بود. نمایش بود. اعتراف نبود اینكه. كمدی تلویزیونی بود اصلا.
كارگردان این فیلم تلویزیونی شكست خورد. چیدمانش نمره نیاورد. به چشمهای بهزاد نبوی نگاه كنید. ته دلش دارد میخندد كه: بَه، عجب بازی مضحكی است. چه خوب دارم بازیشان میدهم. به چشمهای محمدعلی ابطحی نگاه كنید. هنوز ته چشمهایش همان شیطنت هست. لاغر شده؟ اما چشمهایش شوخ و شیرین است، مثل همان عكس گوشهی وبلاگش. او هم دارد ته دلش میخندد كه كارگردان را بازی داده است.
اینكه اسمش اعتراف نیست، سناریوست. بازیگران خوبیاند دوستان ما. كارگردان را هم بازی دادهاند حتی. این سناریوی ضعیف را بهخوبی بازی كردهاند. تماشاچیان این فیلم تلویزیونی كه ما باشیم، سرخوشیم از اینهمه زیركی دوستانمان. چه زیبا و خوش است این بازی.
در جشنوارهی امروز، محمدعلی ابطحی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را گرفت، با آن تصویر دیدنی لاغر و بدون عمامهاش. او یک دیپلم افتخار هم گرفت برای آن سکانس ابتکاری که در آن کاغذ را بالا گرفت و از رویش اعترافات نوشته شده در سناریو را خواند.
محمد عطریانفر هم سیمرغ بهترین بازیگر نقش دوم مرد نصیبش شد، با دستهایی که برای گول زدن هرچه بیشتر کارگردان مدام به بالا و پایین میرفت. بهزاد نبوی البته ظاهرا بازیگر جویای نامی نیست، چون رفت و پشت دوربین و کنار دست فیلمبردار نشست تا زیاد در چشم نباشد. اما بالاخره روزی پردهها كنار میرود؛ و تماشاچیان این بازی، ما، به افتخار بازیگرانمان كه اینبار كارگردان را فریفتند، به احترام برمیخیزیم و كلاه از سر برمیداریم.
كارگردان یادش بماند. سناریو لو رفت که هیچ، دکوراسیون صحنه هم رسواتر از آن بود که مصنوعی به چشم نیاید. این بدترین فیلمی بود كه میتوانست بسازد. این فیلم زرشك زرین