بهزاد نبوی بازیگر خوبی است. محمد عطریانفر بازیگر خوبی است. محسن امینزاده بازیگر خوبی است. محمدعلی ابطحی بازیگر خوبی است. دادگاه نبود این اسمش. استودیوی تلویزیونی بود و كارگردان كارنابلدی داشت. شو بود. نمایش بود. اعتراف نبود اینكه. كمدی تلویزیونی بود اصلا.
كارگردان این فیلم تلویزیونی شكست خورد. چیدمانش نمره نیاورد. به چشمهای بهزاد نبوی نگاه كنید. ته دلش دارد میخندد كه: بَه، عجب بازی مضحكی است. چه خوب دارم بازیشان میدهم. به چشمهای محمدعلی ابطحی نگاه كنید. هنوز ته چشمهایش همان شیطنت هست. لاغر شده؟ اما چشمهایش شوخ و شیرین است، مثل همان عكس گوشهی وبلاگش. او هم دارد ته دلش میخندد كه كارگردان را بازی داده است.
اینكه اسمش اعتراف نیست، سناریوست. بازیگران خوبیاند دوستان ما. كارگردان را هم بازی دادهاند حتی. این سناریوی ضعیف را بهخوبی بازی كردهاند. تماشاچیان این فیلم تلویزیونی كه ما باشیم، سرخوشیم از اینهمه زیركی دوستانمان. چه زیبا و خوش است این بازی.
در جشنوارهی امروز، محمدعلی ابطحی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را گرفت، با آن تصویر دیدنی لاغر و بدون عمامهاش. او یک دیپلم افتخار هم گرفت برای آن سکانس ابتکاری که در آن کاغذ را بالا گرفت و از رویش اعترافات نوشته شده در سناریو را خواند.
محمد عطریانفر هم سیمرغ بهترین بازیگر نقش دوم مرد نصیبش شد، با دستهایی که برای گول زدن هرچه بیشتر کارگردان مدام به بالا و پایین میرفت. بهزاد نبوی البته ظاهرا بازیگر جویای نامی نیست، چون رفت و پشت دوربین و کنار دست فیلمبردار نشست تا زیاد در چشم نباشد. اما بالاخره روزی پردهها كنار میرود؛ و تماشاچیان این بازی، ما، به افتخار بازیگرانمان كه اینبار كارگردان را فریفتند، به احترام برمیخیزیم و كلاه از سر برمیداریم.
كارگردان یادش بماند. سناریو لو رفت که هیچ، دکوراسیون صحنه هم رسواتر از آن بود که مصنوعی به چشم نیاید. این بدترین فیلمی بود كه میتوانست بسازد. این فیلم زرشك زرین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر